پادشاهی دید که خدمتکاری بسیار شاد است ، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم.
پادشاه موضوع را به وزیر گفت . وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه 99 نیست بدان جهت شاد است، پادشاه پرسید گروه 99 دیگر چیست؟
وزیر گفت : قربان یک کیسه برنج را با 99 سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید ، و چنین هم شد. خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه وسکه ها بسیار شادشد و شروع به شمردن کرد ، 99 سکه ؟
و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا100 تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد،و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت : قربان او اکنون عضو گروه 99 است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند.
خوشبختی در سه جمله است: تجربه ی دیروز ، استفاده از امروز، امید به فردا.
ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم: حسرت دیروز ، اتلاف امروز.ترس از فردا
آخرین نظرات